کد مطلب:129897 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

یزید درصدد قتل امام برمی آید
فقیه محدث، قطب راوندی، گوید: نقل شده است كه چون علی بن الحسین (ع) را نزد یزید بردند، درصدد قتل وی برآمد. پس او را در مقابل خود ایستانید و با او سخن می گفت، تا سخنی از زبانش بكشد كه موجب قتل وی گردد. علی (ع) در حالی كه تسبیح كوچكی در دست داشت و آن را با انگشت می چرخاند، پاسخ یزید را می داد و او صحبت می كرد. در این هنگام یزید گفت: من با تو صحبت می كنم و تو در حالی كه تسبیح می گردانی به من پاسخ می دهی، چگونه این كار رواست؟


گفت: پدرم از جدم برایم روایت كرد كه پس از نماز صحبت نمی كرد تا آنكه تسبیحش را مقابل خویش می گذاشت می گفت: «پروردگارا من صبح كردم در حالی كه تو را تسبیح می گویم و ستایش می كنم، و لا اله الا الله و تكبیر می گویم و به اندازه ای كه تسبیح را می چرخانم تو را تمجید می كنم». سپس تسبیح خویش را برمی داشت و آن را می چرخاند و بدون آنكه با تسبیح ذكری بگوید، هر چه می خواست می گفت؛ و فرموده است كه اینها برایش ذكر به حساب می آید و تا هنگام رفتن به بسترش موجب نگهداری اوست. هنگامی كه به بستر می رفت، همان سخن را تكرار می كرد و تسبیح را زیر سر می گذاشت؛ و این كار از این هنگام تا آن هنگام برایش ذكر محسوب می گردید. من نیز به پیروی از جدم چنین می كنم.

یزید - علیه اللعنه - بار دیگر به او گفت؛ با هر یك از شما كه صحبت می كنم، چیزی می گوید كه بدان وسیله برتری می یابد؛ و از او در گذشت و به وی نیكی كرد و فرمان به آزادی اش داد. [1] .


[1] الدعوات، ص 61، ح 152؛ و به نقل از آن، بحارالانوار، ج 45، ص 200.